سرویس سیاسی ایستار، امیررضا دهشیری: نمای نزدیک عنوان سلسله مصاحبه ها با شخصیت ها و تحلیل گرانی است که تارنمای خبری ایستار با نزدیک شدن به انتخابات آن را در دستور کار خود قرار داده است. میهمان دومین گفت و گوی نمای نزدیک هادی بحرانی بود. وی روزنامه نگار و دانش آموخته علوم سیاسی است که فعالیت رسانه ای اش را در بستر هفته نامه شایورد شاهد هستیم. وی که خود را یک دوم خردادی می نامد در این گفت و گو بیشتر از الزامات شکل گیری جریان سوم گفته است. مشروح گفتگوی ایستار با هادی بحرانی را در ادامه میخوانید.
با توجه به نزدیک شدن به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی که یکی از مهمترین تجلی گاه های مردم سالاری در نظام جمهوری اسلامی است به نظر می آید مناسب باشد تا بحث را با بررسی جایگاه آراء مردم در ساختار نظام جمهوری اسلامی شروع کنیم. و تحلیل شما را در این زمینه بدانیم.
همانطور که از عنوان نظام جمهوری اسلامی مشخص است این نظام ترکیبی از اسلام و جمهوری است. این نظریه یک نظریه نوپا در عرصه اندیشه سیاسی است. ما در حوزه اندیشه سیاسی بعد از ملاصدرا تا زمان حضرت امام خمینی(ره) نظریهپرداز جدی نداشتیم و در واقع اولین نظریهپرداز اندیشه سیاسی بعد از ملاصدرا، حضرت امام خمینی است که نظریه حکومت اسلامی و به تعبیری نظریه ولایتفقیه را بنا به استخراج و استنباطی که از مباحث فقهی داشت مطرح کرد. این نظریه بهگونهای شد که از داخل آن نقش ولایتفقیه در ساختار سیاسی شکل گرفت. سردار صفوی در خاطرهای میگوید: در نوفللوشاتو آقای بهشتی به دیدار امام میروند. و بعد ازآن دیدار محرمانه اتفاقی رخ میدهد که حضرت امام واژه جمهوری اسلامی را به جای حکومت اسلامی بکار میبرند و چند جا از جمهوریت صحبت میکنند و تا پیروزی انقلاب امام روی نقش و حضور مردم تاکید داشتند. در واقع حضرت امام ترکیبی از دموکراسی، جمهوری، و نگاه حکومت اسلامی که خودشان داشتند، را در جمهوری اسلامی پیاده کردند.
این نقش مردم در دوره های مختلف جمهوری اسلامی چگونه بوده است؟
برای جمهوری اسلامی در حوزه نظری به همان اندازه که حفظ و موازین اسلامی اهمیت داشته به همان اندازه هم مشارکت و رای و نظر مردم دخیل است. اما در حوزه عملی دارای فراز و نشیبهای زیادی بوده است. فراز نشیبها در شکل و ارکان انتخاباتی نظام کاملاً دیده میشود. مثلا مجلس اول تا مجلس دهم را که مقایسه کنیم تفاوت آنها کاملا مشخص است و این تفاوت چشمگیری که بین مجلس اول و مجالس دیگر نشاندهنده نگاه نظام به سلایق و علایق مختلف و میزان مشارکت مردم است. مشارکت یعنی مردم چه کسی را انتخاب میکنند و آیا به میزان تنوع سلایقی که در جامعه و در فضای سیاسی با آن مواجه هستند حق انتخاب دارند یا خیر؟ اینکه نظام صرفاً چند گزینه مشخص را بگذارد و بگوید در بین اینها باید صرفاً بدون نگاه به سلایق موجود در جامعه سیاسی انتخاب کنید! یا اینکه واقعا چه میزان از سلایق موجود در جامعه در معرض رای مردم قرار میگیرد و بازه حق انتخاب آنها چقدر است جای تامل دارد. واقعیت قضیه این است که من درمجموع کارنامه بسیار پرفراز و نشیبی را در این ۴۰ سال میبینم و به صراحت نمیتوان گفت کارنامه خوب یا بدی است. ما شرایط خاص هشتساله جنگ را پشت سر گذاشتیم و باید هر چیزی را ظرف زمانی خود سنجید اما متناسب با انتظار و توقعی که از نظام جمهوری اسلامی داشتیم من فکر میکنم عقب هستیم.
چه شاخصی برای حضور سلایق مختلف در انتخابات وجود دارد؟
در نظامهای پارلمانی آیتمی به نام احزاب وجود دارد که میگوید این کشور دارای چند سلیقه است و این سلیقهها در قالب احزاب خود را تعریف کردهاند اگر در انتخابات هر حزب حداقل یک کاندیدا داشته باشد میگوییم تمام سلایق حضور داشته و اگر نباشند می گوییم بخشی از سلایق حضور نداشتهاند. یعنی معیاری برای سنجیدن وجود دارد. در کشور ما به خاطر عدم توجه به بحث حزب گرایی نمیتوانیم با صراحت بگوییم چه آنهایی که مخالفاند و می گویند امروز آزادی انتخاب نیست و چه آنهایی که موافقاند و می گویند سلایق متنوع وجود دارد. هردو مرجع دقیقی ندارند که بگوییم این صحبتها از کجا میآیند.
گفتید بین مجلس اول تا دهم تفاوتهایی وجود دارد. این تفاوت ها از نگاه شما چیست؟
در مجلس اول میزان حضور سلایق مردم نسبت به مجلس دهم بسیار متفاوت است در مجلس اول تنوع گرایشهایی که حضور داشتند و خود را در معرض رای مردم قرار دادند با مجلس دهم قابلمقایسه نیست. خیلی از احزاب و گرایشهایی که نزدیک به جریان ملی بودند در مجلس دهم نبودند از مجلس اول تا دهم جریانهای متفاوتی وجود داشت اما نسبت به جریانهای همان زمان. در مجلس اول تقریباً تمام گرایشها سیاسی که در پیدایش انقلاب سهیم بودند میتوانستند در مجلس اول کرسی داشته باشند ازجمله سازمان مجاهدین خلق که کاندیدا داشت ولی اقبال مردم به این سازمان نبود و کاندیداهای آنها به مجلس نرفتند و مقابل انقلاب ایستادند. اما خوب شد که در معرض رأی مردم قرار گرفتند و فهمیدند که مردم اقبالی به آنها ندارند. اگر در اول انقلاب دست و پای آنها را برای کاندیدا شدن در مجلس میبستند وضع آنها مشخص نمیشد.آن زمان آزادی وجود داشت و جریانات مختلف در انتخابات حضور داشتند اما باز هم اکثریت دست جریان مذهبی بود. جریان مذهبی نباید واهمه داشته باشد که به یک ملیگرا یا چپ به معنی افکار سوسیالیستی اجازه بدهد که خود را در معرض رأی بگذارد. یکی از اختلافات مهم این است که میزان ترکیب نمایندگانی که در مجلس اول بودند بیشتر به سلایق متنوع جامعه نزدیک بود.
با توجه به حوادث اخیر میزان مشارکت مردم در انتخابات پیش رو به چه صورت خواهد بود؟
متأسفانه یکی از پیامدهایی که دولتهای گذشته داشتند و دولت فعلی هم به آن دچار است ناکارآمدی یا نشان دادن ناکارآمدی در دو سال آخر دوره ۸ ساله است که یک سنت تکراری بحساب می آید.دولت میرحسین موسوی که اختلافاتی با رئیس جمهور داشت. در دوره دوم آقای هاشمی رنگ دولت عوض میشود. در اواخر دولت خاتمی نارضایتی مردم بر جامعه حاکم میشود که اوج یاس آن را میتوان در دومین دوره انتخابات شورای شهر ببینیم که قهر با صندوقها بسیار جدی بود. همچنین در دوره احمدینژاد هم همینطور و امسال هم که شاهد افول نگاه مردم به دولت هستیم.چیزی که اخیراً برای جریانات سیاسی بالأخص جریان سیاسی اصولگرا تجربهشده این است که هر زمان مشارکت کاهش پیداکرده میزان موفقیت این جریان افزایش پیداکرده است.جریان آبادگران شورای شهر تهران را در انتخاباتی به دست میگیرد که بخش قابل توجهی از مردم با صندوق رأی قهر میکنند. مجلس هفتم را اصولگراها در شرایطی به دست می آورند که آراء نفر اول لیست تهران در این دوره با نزدیک به همین آرا در دور قبل نفر سی ام شد.آقای رسایی هم صراحتاً اعلام کردند که مشارکت کم باشد ما پیروزیم البته به عقیدهی من این ادبیات درستی نیست چون ناامید کردن از وضعیت موجود کار درستی نیست و پیامدهای بهظاهر و کوتاهمدت دستاوردهای حزبی دارد اما در درازمدت، سبد و ظرف نارضایتی نسبت بهنظام را گسترش می دهد.
این مشارکت معلول چیست؟ چرا مشارکت دارای نوسان می شود. به ناکارآمدی دولت ها و کاهش انگیزه برای مشارکت اشاره کردید. چه موارد دیگری قابل طرح است؟
اثر بخشی مشارکت از اهمیت بالایی برخوردار است. مردم نگاه می کنند که مشارکتشان در دورههای قبل چقدر اثربخش بوده است؛ اگر ببیند مشارکتشان تأثیری نداشته است طبیعتاً مشارکت نمیکنند. به تعبیر من امسال شاهد کاهش مشارکت نسبت به دوره قبل خواهیم بود. این در شهرهای بزرگ پررنگتر خود را نشان میدهد. البته بستگی به میزان شکل حضور و تأیید گزینهها هم دارد. فرد اگر احساس کند گزینهی مدنظرش در انتخابات است تمایل به مشارکت دارد. اما به طور کلی دو عامل باعث مشارکت میشود اول اینکه گزینهی مطلوب فرد در انتخابات باشد و احساس کند میتواند آن را در سلامت انتخاباتی انتخاب کند، دیگر اینکه احساس کند رأیی که میدهد اثرگذار است و وضعیت موجود را میتواند تغییر دهد. برای مثال همانطور که میدانید یک دورهای شبههای ایجاد شد که رأیی که نوشته میشود چیز دیگری خوانده میشود و اینها در کاهش انگیزه مردم در مشارکت اثرگذار است. و یا مثال دیگر اینکه مردم میخواهند اثرگذاری آراء خود را در بهتر شدن وضعیت کشور بنا به انتخاب رئیس جمهور ببینند اما وضعیت بد امروز و ناکارآمدی و ناتوانی دولت انگیزه مشارکت دوباره را کاهش می دهد. در سال های قبل اگر کسی طوری سخن میگفت و رسانهای طوری عمل میکرد که مفهوم و خروجی سخن این بود که رأی مردم اثر ندارد قطعاً این کلام از دید کسانی که در نظام بودند بهعنوان کلام ضدانقلاب بود. این حرفها را فقط از تریبونهای آنطرف آبی میشنیدیم. امروز جالب است که این ادبیات را از تریبونهای رسمی رسانههایی که پرچمدار انقلابی گریاند میشنویم و بهقدری سم پراکنی میکنند که وقتی پیچ فلان رسانه را باز میکنیم آماج حملاتی می شویم که از رأی دادن پشیمان شویم و این کلام صراحتاً کلام یک نفوذی است.
در انتخابات پیش رو میزان رأی مردم در حوزه رفسنجان به چه متغیرهای بستگی دارد و جایگاه قشر خاکستری را چگونه ارزیابی می کنید؟
قشر خاکستری در رفسنجان تعریف دیگری دارد یعنی در رفسنجان قشر خاکستری هاشمیانی و قشر خاکستری پورمحمدی داریم، قشر خاکستری در رفسنجان از دیدگاه من اثر گذاری بر سبد آرای کسی است که دارای برگ برنده هست، یعنی سعی میکنند رای خود را در سبد برگ برنده قرار دهند و تعصب هم ندارد. علت این سخن آن است که اگر مجلس ششم و هفتم رفسنجان را مقایسه کنیم همان آدمهایی که در مجلس ششم به علی هاشمی رأی دادند در مجلس هفتم بهیکباره حاضر نیستند آراءشان به سبد عباس هاشمیان بیاید. قهری هم صورت نمیگیرد اما چرا آقای بهرامی در آن دوره رأی آورد؟ علت آن رأی خاکستری بود. بهرامی بنا به اتفاقی که در سال ۷۴ در مجلس رخ داد و در جایگاه مظلومیت قرار داشت ازنظر افکار عمومی برگ برنده بود. انتخابات بعدی هم همین بود در زمان آقای آذین فقدان سلایق وجود داشت و مردم لاجرم باید به یک جریان خاص رأی میدادند و اینیکی از نقاط نادری است که در رفسنجان روی داد که در آن دوره یک سلیقه بهطور مطلق حذف شد.
حتی اگر نگاه سطحی به انتخابات دور قبل کنیم همه در آن فضای خاص آمدند و تحلیل کردند که اکثر آرای رفسنجان با هاشمیان است اما اینیک نگاه است و یک نگاه ریزبینانه هم وجود داردکه رأی خاکستری است. جریان فکری هاشمیان هم مثل پورمحمدی طرفداران ثابت و ارادتمندان خاص خود را دارد. آن رأی خاکستری در سال ۹۴ برگ برنده را در سبدی ریخت که دولت بر آن حاکم است. رابطهی بسیار خوب آقای روحانی با آقای هاشمی یعنی دوباره قدرت گرفتن جریان هاشمی در کشور. پس طبیعتاً گزینهای که شیخ علی هاشمیان و شیخ حسین هاشمیان مطرح میکنند برگ برنده است و معیار آن را این میگذارم که در بحبوحهی انتخابات جریانی که در درازمدت میتواند خود را پیروز و صاحب قدرت معرفی کند میتواند سبد آراء را به نفع خود درآورد.
مثال نقض این تحلیل میتواند در شکست دکتر حسینی در سال 86 باشد در این خصوص چه میفرمایید؟
اتفاقا مثال نقض آن دوره شیخ حسین هاشمیان بود که بااینکه دوره ریاست جمهوری احمدینژاد بود دکتر حسینی رأی نیاورد. که آن را میتوان بنا به یک اتفاق دانست. مثل قضیه سال ۸۴ که گفتوگوی آقای مرعشی بهشدت روی آقای هاشمی رفسنجانی اثرگذار بود و در نقطه بومی آن سخنرانی بسیار عجیب و کاملاً غیر معقولانه اصغر پورمحمدی در رفسنجان کاملاً معادلات را به همریخت و شیخ حسین هاشمیان که رد صلاحیت شده بود و دوباره تأیید شد را در نقطه مظلومیت قرارداد و بار احساسی در آن سال حاکم شد.
در انتخابات آینده این نگاه شیخ گرایی و لیدرها میتواند تأثیرگذار باشد؟
بله میتواند تأثیرگذار باشد و زمانی میتوان از تأثیرگذار نبودن آنها صحبت کرد که جریانی دارای بدنه و ریشه نباشد. من خودم داعیه دار یک جریان سوم بودم. بههیچوجه به یک جریان فصلی انتخابات که میتواند جریانات سنتی را کنار بزند نگاه نکردم و ریشه داشتن به این معنا نیست که صرفاً جریانی یک ماه یا دو ماه به انتخابات شکل بگیرد و به جریان اصولگرا یا اصلاحطلبی بنا به اینکه جذب آراء بکند بگوید من جریان مقابلتان هستم. قطعاً این حرکت عقیم خواهد بود. وقتی می توانیم از جریان سومی صحبت کنیم که دو یا سه سال در بدنه اجتماع دریافته باشیم که این دو جریان چه آسیبهایی زدند و چه مشکلاتی ایجاد کردند و برای آنها راهکار داشته باشیم. در واقع جریان سوم زمانی موضوعیت پیدا می کند که جامعه واقعاً دریافته باشد وجود یک جریان سومی لازم است.
دو نگاه در خصوص جریان سوم وجود دارد یک جریان مانند احمدینژادیها میگوید «نه این نه آن» و یک جریان مثل انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که میگوید «هم این و هم آن» جریان سومی که شما مطرح میکنید از کدام موضع را دارد؟
من این تفکیک را در جریان سوم قبول ندارم چون در یک جایی «هم این و هم آن» برای شهر مفید بوده است. حرکتهایی که اول انقلاب شد که الآن هم برگ برندهاش در جیب آقای هاشمیان است زحماتی که شیخ حسین هاشمیان کشید و در خاطرات مردم جای گرفته است. این خروجی «هم این و هم آن» بوده است. سه دوره مجلس «هم این و هم آن را» دیدیم. آقای اکبر پورمحمدی جزو جهاد شهر بودند و در کنار طرحهایی که آقای هاشمیان اجرا میکرد بود و آقای هاشمیان هم در کنار طرحهایی که آقای پورمحمدی اجرا میکرد قرار داشت این از افتخاراتی است که در اول انقلاب نمود پیدا کرد که این نتیجه «هم این وهم آن» بود. امروز هم اگر «هم این وهم آن» در کنار هم قرار بگیرند شاهد جهش و رویش خواهیم بود و شکی در آن نیست. اما مشکل از یکبخشی از بدنه «هم این» و یکبخشی از بدنه «هم آن» شروع میشود که اینها بهاصطلاح عامیانه بعد از پهن شدن سفره انقلاب در آنها خط و خشهایی پیدا شد. اینها باعث شدند یک جاهایی شاهد توقفهایی باشیم و با حسرت به خیلی جاهای دیگر نگاه کنیم. منافع شخصی و گروهی اینوآن که یک جاهایی هم این منافع به هم گره میخورد ترمز هستند و اجازه رشد و شفافیت را نمیدهند و در واقع اربابان ثروت و قدرت اجازه مبارزه با فساد را نمیدهند. اربابان ثروت و قدرت بین اینوآن تقسیمشده و جاهایی این دو بهجای اینکه عامل حمایت و کمک به رشد و توسعه باشند بنا به فسادی که در آنها نهفته مانع شدند. آن جریان سوم یکجا هم این وهمان را میخواهد و یکجا مخالف است به خصوص آنجاهایی که میبیند این ترمز است و مانع حرکت است. این گفتمان اگر به آن بدنه اجتماعی متصل شد و دارای یک پایگاهی شد که بدنه اجتماعی داشته باشد آنگاه میتوان از جریان سوم صحبت کرد.
جریان سوم چگونه باید شکل بگیرد؟
جریان سوم مورد نیاز شهر این است که متناسب با فرمایشات مقام معظم رهبری در بحث گام دوم شکل بگیرد. من احساس میکنم که نیازمند هم رگ پویا و همخون تازهای هستیم برای همین معتقدم که باید با دید یک انقلاب دوم به گام دوم نگاه کنیم. برای حفظ انسجام ملی باید یک انقلاب در اندیشه و نگاه سیاسی ایجاد کنیم برای همین ما جریان سوم را نیاز داریم. مثل اول انقلاب لازم است دوباره دور هم بنشینیم و فارغ از گرایشهایی که داریم، بر سر یک هدف مشترک به نتیجه برسیم. جریان سوم زمانی شکل میگیرد که یک هدف مشترک حداقل بین اندیشمندان جوان دو جریان شکل بگیرد.
با توجه به اینکه شما با این شعار وارد انتخابات شورای شهر شدید؛ چرا با این نگاه وارد انتخابات مجلس نشدید؟
بحث من طرح این گفتمان بود. جریان سوم باید دارای یک بدنه باشد اگر به آن بدنه اجتماعی رسید میتواند بهعنوان یک گیرنده قدرت خود را معرفی کند. این جریان هنوز بدنه منسجمی ندارد برای ایجاد این بدنه و انسجام این بدنه قدمهایی برداشتهشده است. گاها لازم است جریان سومی به وجود بیاید و گاهی تلنگری کافی است که جریانها به پوستاندازی دست پیدا کنند و ما شاهد پوستاندازی جریان هاشمیان از مجلس قبل و شورای شهر تا الآن بودهایم و شاهد پوستاندازی جریان اصولگرا از این دوره هستیم وجود یک سری چهرههایی که با عقبهی تیمی که دارند نوید یکپوست اندازی میدهند. اگر دو جریان سنتی یکپوست اندازی کنند و وارد یک حوزه نو شوند شاید به این نتیجه برسیم که لزومی به جریان سوم نیاز نداریم و این دو گفتمان میتوانند حرکت نویی انجام دهند ولی قطعاً مبارزه با فساد، عبور از اندیشههای سنتی و وجود مدیران جوان جز شاخص های جریان سوم است.
به عنوان حسن ختام بفرمایید که در انتخابات پیش رو جریان سوم نمایندهای در بین کاندیداها دارد؟
خیر؛ من بههیچوجه اعتقاد ندارم، در این انتخابات ما فقط شاهد پوستاندازی دو جریان سنتی هستیم. جریان سومی به معنی جریانی مستقل و دارای منافع مجزا از دو جریان سنتی نداریم. جریان سوم در رفسنجان زمانی شکل میگیرد که استعدادها و ظرفیتهای معطلمانده در طول این چهل سال و حتی ماقبل آن جایی برای ورود و بالفعل شدن داشته باشد.
هنرجویان موسسه جوانههای کویر به مربیگری خانم «منا حجتی» موفق به کسب عناوین برتر شدند.
ایستار در لغت نامه ها ایستار را معانی بسیار است.اما آنچه که ما را وا داشت تا نام ایستار را برای حضور در عرصه فعالیت سیاسی بر گزینیم توجه به دو معنا بود اول نوع نگرش و طرز فکر و دوم ثبات قدم و استوار بودن. مجموعه ایستار ماحصل اجماعِ فکری گروهی از جوانان انقلابی است که در سالهای متمادی فعالیت خود در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به باوری در چهار چوب ایستار رسیده اند. ایستار برای ما ایستادگی خردمندانه برای تحقق اصول است، اصولی که منبعث از وحی و عقل است . سعی ما بر این است که در دامگه حوادث با تکیه بر دین و دانش به خردمندانه ترین مسیر ممکن قدم بگذاریم
تمامی حقوق سایت برای تارنمای خبری ایستار محفوظ می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید