خواهر شهید احمد محمدی : اصرار پدر بر تداوم برپایی مراسم سوگواری امام حسین (ع) و گریههای جانسوز مادر بر مصائب اهل بیت، احمد را برای شهادت مهیا کرده بود.
به گزارش ایستار ، بانوان خبرنگار رفسنجانی که میهمان موکب خاتم الانبیاء (ص) هستند، نایب الشهید «شهید احمد محمدی» شدند و با حضور در منزل خواهرش، پای خاطرههایی شنیدنی دو خواهر وی نشستند.
خواهر شهید، با بغضی که پس از گذشت ٣۶ سال از شهادت برادرش هنوز تازه بود، در مورد عشق برادرش به امام حسین (ع) تعریف کرد: احمد عشق عمیقی به امام حسین داشت؛ ما کلا حسین دوست هستیم اما عشقی که او داشت بسیار عمیق بود و ما درک نکردیم.
خانم محمدی در حالی که خاطرههای خود را مرور میکرد، از برپایی مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) در سالهای دور در روستایشان گفت: ما عشایر بودیم، جایی که میرفتیم، برگزاری مراسم روضه خوانی سخت بود. آن زمان پدرم ده دوازده روز مراسم میگرفت و روحانی دعوت میکرد. در آن بیابانی که باید از ۵ کیلومتری آب میآوردند و با زحمت ناهار و شام طبخ میکردند؛ روضه امام حسین ترک نشد.
خواهر شهید صحبت های برادرش را بازگو کرد: اگر من شهید شدم دلیلش گریههای مادرم برای امام حسین (ع) است وگرنه من لایق نیستم.
خواهر بزرگتر شهید از گریههای مادر مرحومش برای امام حسین و تاثیر عمیق آن بر احمد و تصمیمی که گرفته بود، گفت: احمد به این دلیل میخواست بعد از شهادتش در پاقلعه دفن شود که به خاطر او خواهران و برادرانش در ایام محرم به روستا بیایند و برگزاری مراسم عزاداری و نام امام حسین (ع) در آن منطقه کمرنگ نشود.
چه زییا حاج قاسم عزیز گفته بود : «شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند» و احمد محمدی نیز از این قاعده مستثنا نبود. خواهر کوچکش گفت: در بین اعضای خانواده، احمد اخلاق خاصی داشت، به مادرم احترام ویژه ای میگذاشت و خط قرمز او بود. به مادرم میگفت: مادر اگر میدانستی با بلند شدنت چه اثراتی روی من دارد، این قدر برخاست و نشست نمیکردی خدا میداند انگار پا روی جگرم میگذاری شما باید پا روی چشم های من بگذاری».
خانم محمدی از ویژگیهای شهید عزیز خبرنگار، به خوش اخلاقی و خوش رفتاری با همه، همیشه به روز بودن و عبادت های خالصانه و خاشعانه اشاره کرد.
خواهر بزرگتر در حالی که اشکهایش را پاک میکرد با اندوهی جانسوز گفت: احمد سجده های بسیار طولانی داشت؛ وقتی سر به سجده میگذاشت آنقدر گریه و دعا می کرد که جانمازش خیس میشد.
خواهران شهید مراسم ازدواج برادر خود را یه یاد آوردند و با اشتیاق از دامادی برادر خود گفتند
که احمد زمان باز کردن هدایا از خواهر کوچکترش پرسیده بود: «اجازه میدهید به مهمانها اعلام کنم عروس انگشتر خود را به جبهه هدیه داده است، شما هم اگر تمایل دارید به جبهه کمک کنید؟» که او مخالفت میکند.
او از بیماری خودش گفت و لحظههایی که برادر تنهایش نگذاشته بود: بعد از شهادت احمد برایم یک عمل جراحی پیش آمد. زمانی که مرا بیهوش کردند احمد را دیدم که از انتهای راهرو با یک نور سمتم میآید. همسایه ام که همراهم بود میگفت: در زمان بی هوشی چنان احمد احمد میگفتی که گوشه لبت پاره شد و خون میآمد.
در ادامه تعریف کرد: تا پایان عملم احمد کنارم بود. پزشک به همراهیام گفته بود: «تا کنون هیچ زن و شوهری به این مهربانی ندیده بودم، این زن مدام نام همسرش را به زبان می آورد» و او جواب داده بود: «احمد نام برادر اوست که به شهادت رسیده». خانم دکتر با حالی دگرگون گفته بود: «خدایا چه سعادتی داشتم که امروز وقت عمل، میزبان خواهر شهید بودم و شهیدی در کنار من و شاهد انجام عمل من بوده است».
لبخند تلخی بر چهره خواهر نشست، یادش آمد: هر بار که از جبهه میآمد برای همه سوغاتی میآورد و به دختر او میگفت اگر میخواهی دایی دوستت داشته باشد، باید روسری سرت باشد و موهایت پوشیده باشند.
خواهر بزرگ شهید ادامه داد: برادرم عاشق حضرت زهرا (س) بود و دائم نام او را به زبان میآورد. خوب به یاد دارم وقتی داشت به جبهه میرفت گریه کردم و گفتم: «برادر کاش میدانستی هر بار که به جبهه میروی، انگار تکهای از وجود من جدا می شود»
او با مهربانی دستم را گرفت و گفت: «خواهرم!
هر وقت دوری من برایت سخت شد، سختیهای زندگی حضرت زهرا را به یاد آور و به او متوسل شو تا ارام گیری»
بغض خواهر ترکید و در حالی که اشک هایش را پاک میکرد گفت: احمد رفت و وجودم را برد. وقتی پیگرش را آوردند از ناحیه پهلو مجروح شده و به شهادت رسیده بود.
وقت رفتن بود؛ خواهران شهید، آینه و قرآن گرفتند و خبرنگاران را که با افتخار نایب الزیاره شهید احمد محمدی شدهاند و عکس او را روی کارت نایب الشهید به همراه دارند، برای سفر اربعین بدرقه کردند.
شهید احمد محمدی متولد سال ١٣٣٧ و خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بود که در سن ٢٨ سالگی، در تاریخ ١٣ اسفند ١٣۶۵ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
و قرار است خبرنگاران از مرز شلمچه عازم کربلا شوند، محل شهادت احمد محمدی… قطعا این سفر حال دیگری دارد.
هنرجویان موسسه جوانههای کویر به مربیگری خانم «منا حجتی» موفق به کسب عناوین برتر شدند.
ایستار در لغت نامه ها ایستار را معانی بسیار است.اما آنچه که ما را وا داشت تا نام ایستار را برای حضور در عرصه فعالیت سیاسی بر گزینیم توجه به دو معنا بود اول نوع نگرش و طرز فکر و دوم ثبات قدم و استوار بودن. مجموعه ایستار ماحصل اجماعِ فکری گروهی از جوانان انقلابی است که در سالهای متمادی فعالیت خود در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به باوری در چهار چوب ایستار رسیده اند. ایستار برای ما ایستادگی خردمندانه برای تحقق اصول است، اصولی که منبعث از وحی و عقل است . سعی ما بر این است که در دامگه حوادث با تکیه بر دین و دانش به خردمندانه ترین مسیر ممکن قدم بگذاریم
تمامی حقوق سایت برای تارنمای خبری ایستار محفوظ می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید